جدول جو
جدول جو

معنی سرگل آباد - جستجوی لغت در جدول جو

سرگل آباد
دهی جزء دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران. دارای 269 تن سکنه است. آب آن از رود خانه جاجرود. محصول آن غلات، صیفی و چغندر قند. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ گَ)
دهی است از دهستان پائین ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 378 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان گورگ بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در ده هزارگزی شمال سردشت و پانصدگزی باختر شوسۀ سردشت به مهاباد. کوهستانی و جنگلی، هوای آن معتدل و سالم، دارای 76 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سردشت تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه شوسه دارد. در تابستان میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ جُ)
دهی از دهستان آلان براغوش بخش آلان شهرستان سراب. سکنۀ آن 291 تن است. آب آن از رود خانه چاکی چای و محصولات آن غله و حبوب است. صنایع دستی آن فرش و جاجیم بافی میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
دهی از دهستان بایک بخش حومه شهرستان تربت حیدریه. دارای 742 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان کنجکاه بخش سنجیدۀ شهرستان هروآباد. دارای 644 تن سکنه. آب آن از خاتون بلاغ. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سِ جِ)
دهی است از دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز واقع در 78 هزارگزی جنوب خاوری زرقان و شش هزارگزی راه فرعی خرامه بشیراز. ناحیه ای است که در جلگه واقع است و هوای آن معتدل و دارای 1120 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه کر و قنات تأمین میشود. محصول آنجا غلات و برنج. اهالی بکشاورزی گذران میکنند. راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). سه فرسخ و نیم کمتر میانۀ جنوب و مشرق گاوکانست. (فارسنامۀ ناصری گفتار2 ص 258)
لغت نامه دهخدا
(نَ گِ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، در 13هزارگزی شمال شرقی قره آغاج و 20هزارگزی جنوب راه مراغه به میانه در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 187 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سارها، محصولش غلات و نخود و بزرک، شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لِ)
دهی است از بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان که در 17هزارگزی صحنه و یکهزارگزی شمال شوسۀ کرمانشاه به همدان واقع و دارای 30 تن سکنه است. از رود خانه زردآب مشروب میشود. محصول عمده اش غلات، برنج و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گَ گِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر که در 28 هزارگزی شمال باختری اهر و5000 گزی ارابه رو تبریز به اهر واقعشده است. هوای آن معتدل و سکنه اش 364 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان شهویران بخش حومه شهرستان مهاباد. سکنۀ آن 388 تن. آب از سیمین رود. محصول آنجا چغندرقند و توتون و حبوب. صنایع دستی جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ گُ)
دهی است از دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. سکنۀ آن 500 تن. محصول آن غلات و میوه. آب آن از چشمه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزو دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. دارای 322 تن سکنه است. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن. شغل اهالی زراعت، گله داری و کرباس بافی. راه آن مالرو است. سکنه از طایفۀ سیاهکلی هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
سه فرسخ و نیم کمتر میانۀ جنوب و شرق گاوکانست. (فارسنامۀ ناصری ص 258)
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ)
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. سکنۀ آن 631 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 226 تن سکنه و آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ دِ)
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد، واقع در 16هزارگزی باختر الشتر و دوهزارگزی خاور اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه. هوای آن سرد و دارای 120 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن مالرو است. ساکنان از طایفۀ یوسف وند و قسمتی چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در حوزه ی خانقاه پی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی